سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :31
بازدید دیروز :14
کل بازدید :90397
تعداد کل یاداشته ها : 119
103/9/2
3:57 ص

پشه ها می روند

مگس ها می آیند

صبح شده است


90/4/5::: 9:31 ص
نظر()
  
  

در آپارتمان ما

نشانه ی صبح دیگر است

صدای دزدگیر ماشین ها


  
  

در سکوتی آرام و بی رمق

بر زمین سرد و گرد آلود

             دخترک افتاده،حیران بود

با تلاش ساکت و خاموش

بر زمین می کوفت دست امید را

تا مگر استاده مردی یا زنی

           بشنود صفیر سرد مرگ را

لحظه ای بعد اما ...

سرد و خاک آلود

در آغوش زمین

با سکوتی غوغا آفرین

همسر بود.


90/4/5::: 7:57 ص
نظر()
  
  

پیر مرد خفته در آغوش غروب

با نگاهی خسته و رنج آلود

می کرد حکایت از صبح و فروغ

            ***

هوا بس تاریک وظلمانی بود 

کودکان سر در گریبان 

ترسیده از تاریکی و زوزه ی گرگان 

گوش جان را داده بودند 

به آوای گرم آن پیر دانا

       ***

کودکان من ، جوانان برومند 

بشنوید صدای پیر زمان را 

آنچه او می سازد از نغمه

نه از روی هواست 

بل دیده آنچه می سراید 

از زمانهای کهن تا روزگاران .

بشنوید ای فرزندان احساس

در لابه لای زوزه ی گرگان 

صدای دلنشین غوکان 

و آن بی انقطاع نوای 

سیر سیرکان . 

زندگی را می سرایند 

بودن را و ماندن را    

     ***

چشم ها در سیاهی ها 

در فضای ظلمانی بیکران شب

احساس می کرد سحرگاهان را 

   ****

پیر مرد آهسته و آرام 

زیر لب می خواند سرود خوش نوای 

صبح و روشنائی را : 

سحر نزدیک است 

سحر زیباست 

سحر آغاز یک روز دگر

آغار دیدن ، قد کشیدن 

برای بودن و ماندن 

برای نو سرودن          


90/4/4::: 8:10 ص
نظر()
  
  
<      1   2