سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :35
بازدید دیروز :44
کل بازدید :89052
تعداد کل یاداشته ها : 118
103/2/7
9:49 ص

بعد از ظهر روز چهار شنبه 25 ام خرداد است تو قسمت ما من تنها هستم همه رفتند من هم تا حالا کار داشتم و مشغول بودم امروز روز خیلی شلوغی بود اما خوشبختانه همه چیز به خوبی و خوشی پیش رفت چند تا خبر خوب به چند نفر دادم که کارشون درست شد و مشکلی که داشتند بر طرف شد و خودم هم یک خبر خوبی را که چند ماه منتظرش بودم بالاخره دریافت کردم . امروز با امین هم تلفنی صحبت کردم چند روز بود ازش بی خبر بودم با توجه به این شلوغی ها کم کم داشتم نگرانش می شدم که خودش زنگ زد آخه یک اس ام اس بهش زدم ولی هیچ جوابی نیامد گفت که سرش شلوغه و میخواهد زودتر برگرده به خونه اش و قصد کرده که یک داستان بنویسه و توی وب بگذاره من هم منتظرم تا ببینم چی می نویسه . خیلی دوست دارم که من هم یک چیزی بنویسم ولی از اونجائی که فکرم خیلی این چند وقت مشغول چیزهای متفرقه شده نتونستم چیزی جمع و جور کنم فقط یک تکه هایی رو روی وب گذاشتم که بیشتر از سر تفنن بود مثل همین که الان گذاشتم با خودم گفتم حتی اگر شده همین جوری هم بنویسم بهتر است تا اینکه چیزی ننویسم اگر بتونم و خستگی آخر وقت هر روز کاری اجازه بده می خوام هر روز لااقل شرح همان روز رو بنویسم که یک تمرینی باشه حتی اگه چیز مفیدی نداشته باشه چند روز پیش یه شعر از دکتر شفیعی کدکنی خوندم که یک مصرعش رو روی تابلوی اتاقم یاد داشت کردم خیلی ازش خوشم اومد فکر می کنم امین هم خوشش بیاد آخه یه جورایی به نوشتن هم می شه ربطش داد می گه : بسرای تا که هستی که سرودن است بودن به نظر من سرودن رو هرچی که بگیری مصرع خیلی با معنی و مثبتی است سرودن رو مساوی بودن کرده است و بودن رو مساوی سرودن و شاید بتوان گفت که یکی از آرزوهای آدمها که به نظر من جاودانه بودن است با سرودن برآورده میشه وقتی که یه چیزی می سرائی و از خودت به جا میگذاری همیشه هستی پس بسرای تا که هستی که سرودن است بودن .


90/3/25::: 6:3 ع
نظر()